واژه‌های من

به مهمانی واژه‌های من خوش آمدید.

واژه‌های من

به مهمانی واژه‌های من خوش آمدید.

  • ۱
  • ۰
در خانواده و خویشاوندان سنتی من، به تأخیر نینداختن ازدواج مهم بود. از سال‌های آخر دبیرستان متوجه پچ‌پچ درگوشی اطرافیانم درباره‌ی خواستگارانی می‌شدم که مادرم به همه‌شان گفته بود دخترم تا دیپلم نگیرد ازدواج نمی‌کند. 
این روزها که مجموعه‌ی چرا کتاب بخوانیم را در وبلاگ میثم مدنی می‌خوانم، می‌فهمم من از بعضی کتاب‌ها درس زندگی گرفتم. کم‌سن بودم ولی به لطف خواندن کتاب‌ها، 3 معیار برای ازدواج داشتم که انتخاب درست خودم را مدیون آنها می‌دانم.
1. درآمد شرافتمندانه‌:
برایم مهم بود که همسر آینده‌ام راه‌های نادرست را برای کسب درآمد انتخاب نکند. شریف و باانصاف باشد و به حقوق دیگران دست‌درازی نکند. 
2. پایبندی به اخلاق: 
برایم مهم بود که همسر آینده‌ام در زندگی‌‌اش اخلاق را رعایت کرده باشد، از موارد جزئی‌تر مثل سیگار و قلیان نکشیدن تا موارد بزرگتری شبیه ارتباط نداشتن با دختران دیگر. البته این روزها سختگیری‌هایم برای ازدواج اطرافیانم کمتر شده اما در آن سال‌های دهه‌ی هفتاد، برای خودم، مو را از ماست بیرون می‌کشیدم.
3. خانواده:
نمی‌توانستم خواستگارها را جدا از خانواده‌شان ارزیابی کنم. هنوز هم می‌بینم بچه‌ها در بیشتر موارد به طرز حیرت‌انگیزی شبیه خانواده‌شان می‌شوند. از خودم می‌پرسیدم آیا می‌توانم آقای الف و خانم ب را مثل پدر و مادر خودم دوست داشته باشم و به نظرات‌شان احترام بگذارم؟ 
پی‌نوشت: نمی‌دانم از کجا و چطور دوست داشتم که حتماً زن‌عمو و زن‌دایی باشم. تا این لحظه که این پست را می‌نویسم 14 نفر زن‌دایی و 55 نفر زن‌عمو صدایم می‌کنند. همسرم 5 برادر و 25 برادرزاده و یک خواهر و 7 خواهرزاده دارد. البته دو برادر و یک خواهرش از دنیا رفته‌اند. همسران و فرزندان این برادرزاده‌ها و خواهرزاده‌ها هم سال به سال به جمع ما اضافه می‌شوند.
  • ۹۶/۰۶/۲۸
  • کبرا حسینی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">