برای یک ماه (تیر 96) حامی متمم شدم. محتاط و دست به عصا بودم. چند روز اول هیچ کامنتی ننوشتم. متمم تذکر داد حواسمان هست که هیچ کامنتی ننوشتهای.
حتی اعلان گردهمایی هم که آمد، با خودم گفتم من تازهواردم و حالا حالاها فرصت دارم در گردهماییها شرکت کنم. فایل صوتی محمدرضا شعبانعلی را که گوش دادم فهمیدم این اولین گردهمایی بعد از دو سال است. دو سال انتظار برای دفعهٔ بعدی دیدار متممیها به نظرم خیلی طولانی آمد و همان لحظه ثبت نام کردم.
در یکی از نظرات متممیها لینک سایت شاهین کلانتری را دیدم و از آنجا به بقیهٔ سایتها و وبلاگهای متممیها هم سر زدم.
هر کدام پستهایی در توصیه به داشتن وبلاگ نوشته بودند. به نوشتههایی از محمدرضا شعبانعلی در این باره هم لینک داده بودند. به نیکخواهی متممیها باور دارم و بالاخره این همه تأکید مرا هم مجاب کرد که بنویسم.
البته حلقهٔ آخر که تصمیم را به اقدام تبدیل کرد، جواب سینا شهبازی به کامنت امروز عصرم در وبلاگش بود. تعارف دلنشینی کرده بود که وبلاگ احتمالی من میتواند روزی یکی از بهترین وبلاگهای متممیها شود و من چون سادهدل هستم، آن را به خودم گرفتم و بلافاصله این وبلاگ را راه انداختم.
- ۹۶/۰۵/۳۰