واژه‌های من

به مهمانی واژه‌های من خوش آمدید.

واژه‌های من

به مهمانی واژه‌های من خوش آمدید.

  • ۰
  • ۰

وقتی یکی از فایل‌های صوتی فرهنگ هلاکویی در سمینار انسان و عشق را گوش کردم، نکته‌ای گفت که تا آن روز به آن توجه نکرده بودم. اینکه مفهوم عشق در ادبیات ما چقدر با ذلت در هم آمیخته. عاشقی که نیمه شب سر راه معشوق می‌نشیند تا هنگام بیرون آمدن از خانهٔ رقیب، مقداری گِل و لجن از اسب او به لباس عاشق تراوش کند و عاشق این را به حساب توجه معشوق بگذارد.

بعد از شنیدن آن فایل، مثال‌هایی از این دست بیشتر به چشمم می‌آمدند و متوجه اهمیت نقد فرهنگ و ادب و دانش گذشتگان‌مان شدم. راستش، خودم هیچ وقت جرأت (فرهنگستان زبان و ادب فارسی می‌گوید بنویسید جرئت) نداشتم به بزرگان این عرصه‌ها ایراد بگیرم. اما چیزهایی آزارم می‌داد:

- چرا فردوسی مدام رستم را برای رفع و رجوع خرابکاری‌های پادشاه می‌فرستد؟

- چرا مولوی برای بیان اندیشه‌هایش به جای شعر و قافیه‌پردازی از نثر استفاده نکرده؟ گاهی به نظرم می‌رسد کلمات را به زور به هم چسبانده. چه می‌شد اگر مثنوی معنوی با نثری شبیه مقالات شمس به دست ما می‌رسید؟

و چیزهایی از این قبیل که حالا با آرامش بیشتری اجازه می‌دهم به ذهنم راه پیدا کنند.

  • ۹۶/۰۶/۰۷
  • کبرا حسینی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">