برادرزادهٔ همسرم به زودی ازدواج میکند و دیروز مراسم جهازبرون بود. من به ترانههای آذری قدیمی خیلی علاقه دارم. دیروز متوجه مدل ذهنی پایینتر بودن جایگاه زن در متن این سرودههای چندصدساله شدم.
«آللاه قیزی یاراتدی، اوغلان سوبای قالمیه»
ترجمه: خدا دختر را آفرید، پسرْ مجرد نماند.
«عمی قیزی قوربان اولسون، عمی اوغلی یاتان یره»
ترجمه: دخترعمو قربان بستر خواب پسرعمو شود.
در نسل قبلی من، این برتری جایگاه پسر نسبت به دختر، کاملاً پذیرفته شده است. مثلاً مادرم هر وقت نام داییام را به زبان بیاورد، حتماً میگوید: «علی، باجیسی اولموش» یعنی علی، که خواهرش برایش بمیرد. البته سن مادرم از داییام بیشتر است ولی در این مدل ذهنی، تفاوت سن اصلاً جایگاهی ندارد.
شاید یک ضربالمثل ترکی، ریشهٔ این نگرش را بهتر توضیح دهد:
«اوغلان سسی، اوراق (غ؟) سسی»
ترجمهٔ تشریحی: صدای نوزاد پسر در گهواره، صدای داس است.
در گذشته، پسر یک نیروی کار بالقوه و دختر یک نانخور اضافه محسوب میشد. در جنگهای قبیلهای و درگیریهای طایفهای هم حفظ ناموس سخت و مایهٔ دردسر بود.
در نسل من این مدل ذهنی، تا حدود بسیار زیادی، کمرنگ شده و حتی استدلال منطقی نسل قبل را هم تحت تأثیر قرار داده است. اما هنوز احساساتی در پس ذهن آنها هست که کفهٔ ترازو را به نفع فرزند پسر داشتن، سنگینتر میکند.
- ۹۶/۰۶/۰۳