پارسال چند ماه جلدهای مختلف تاریخ شفاهی ایران که پروژهٔ دانشگاه هاروارد است و به کوشش حبیب لاجوردی تهیه شده را میخواندم. در خاطرات چند نفر، ذکر شده بود که محمدرضا پهلوی در سالهای آخر حکومتش، معمولاً حرفهای نفر آخری که با او ملاقات میکرد را میپذیرفت.
راستش موقع خواندن این مطلب خیلی تعجب کردم. برایم عجیب بود که کسی همهٔ استدلالهای دیگر را کنار بگذارد و فقط حرفهای نفر آخر را بپذیرد.
چند بار هم از همسرم شنیده بودم که دربارهٔ یکی از رؤسای سابق خود، چنین چیزی گفته بود. حتی من به شوخی پیشنهاد کرده بودم، گروه شما سعی کند آخرین کسانی باشند که در طول روز با ایشان صحبت میکنند.
وقتی در متمم با خطای تمرکز بر آخرین اطلاعات موجود به عنوان یکی از خطاهای شناختی مهارت تصمیمگیری آشنا شدم، متوجه شدم مثالهایی شبیه آن دو مورد در اطرافم زیاد است.
البته هنوز هم درک حالات روحی کسی که با یک تلفن یا یک برنامهٔ تلویزیونی یا خواندن یک خبر، به سرعت تغییر عقیده میدهد و تصمیم دیگری میگیرد، برایم مشکل است. اما دیگر خیلی تعجب نمیکنم و حتی گاهی منتظر چنین اتفاقی هستم.
چند وقت پیش، یکی از نزدیکانم با استفاده از این خطای شناختی توانست از تصمیم بد یک خانواده جلوگیری کند. آخرین نفری بود که با آنها صحبت کرد و نظرشان به کلی تغییر کرد. اما چقدر میتوانیم خوششانس باشیم؟
- ۹۶/۰۶/۰۷